ا مه ۲۰۱۴
تنفر از یهودیان یا هر شخص دیگری یک پدیده فوق العاده پیچیده است وبخش عظیمی از آن، خودفریبی و و سرکوب مواردی است که خود به واقعی بودنشان باور دارید.
آلیسا فیشمن:
ربای لرد جاناتان سکس، به مدت ۲۲ سال یکی از ربایهای اعظم بریتانیای کبیر وکشورهای مشترک المنافع بود. او اکنون در چندین دانشگاه در ایالات متحدهی آمریکا و بریتانیا به عنوان استاد مهمان تدریس می کند. ساکس درباره روش هایی که در طی سالها باعث گسترش و تکامل یهود ستیزی شده صحبت می کند.
به برنامه صدای یهود ستیزی، مجموعهی پادکست از موزهی یادبود هولوکاست ایالات متحده خوش آمدید. اجرای این برنامه با پشتیبانی سخاوتمندانهی بنیاد الیور و الیزابت استانتون امکانپذیر شده است. من آلیسا فیشمن Aleisa Fishman هستم. در این برنامه , هر ماه، ما مهمانی خواهیم داشت تا دربارهی طرق متفاوتی که یهود ستیزی و تنفر، جهان امروز ما را تحتالشعاع قرار می دهند صحبتکنند . ربای لرد جاناتان سکس در منزلشان در لندن با ما هستند
ربای لرد جاناتان ساکس:
خیلی مشکل است که تنفر از گروهی خاص را در ملاعام توجیه کرد ، گروهی مشخص که از هر گونه اتهامی که به آنها میزنید مبرا هستند. از این رو، در طول تاریخ یهودستیزی خود را با توسل به خاستگاه اخلاق در فرهنگ افراد توجیه کرده است. در قرون وسطی فقط یک انتخاب وجود داشت و آن مذهب بود. پس در قرون وسطی یهودستیزی نوعی ضدیت مذهبی نسبت به یهودیت بود، و این باور به همین شکل در اروپا جلوه پیدا کرد
زمانی که به قرن نوزدهم میرسیدم، و با اروپای روشنفکر و عقلانی مواجه می شوید، مذهب دیگر چنان قدرتی ندارد و آنچه بر فرهنگ نفوذ دارد، علم است. علم جاذبه داشته و هر آنچه که به صورت علمی ایجاد شده، بیارزش نبود. پس یهودستیزی در قرن نوزدهم به دو ترتیب که آن زمان علوم در نظر گرفته میشدند خود را توجیه میکرد. هرچند که امروزه فقط شبه علم شناخته می شوند. یکی از این ترتیب ها اصطلاحاً بررسی علمی نژاد بود که بر اساس آن، انسان ها به نژادهای مختلفی تقسیم میشدند که مشخصات متفاوتی دارند. برخی نژادهای متمدن تری هستند و برخی نژادهایی بدویتر. دوم اصولی بودند که آن را "داروینیسم اجتماعی" می شناسیم که در انگلستان و ایالات متحده پیروان قابل توجهی داشتند اما در آلمان خیلی جدی گرفته شده بودند. بر اساس داروینیسم اجتماعی، همان قانونی که در زیست شناسی معتقد است که نژاد قوی تر با از میان بردن نژاد ضعیف تر زندگی میکند، درمورد تاریخ بشر هم صدق میکند. از این ووستکه در سال ۱۸۷۹ یک ژورنالیست آلمانی با نام "ویلهلم مار " عبارت "یهودستیزی" را خلق کرد تا پدیده جدید که "تنفر از یهودیان بر اساس نژاد بود را تعریف کند. ".
از هولوکاست به بعد صحبت کردن درباره نژاد غیرممکن شده است. حتی اگر بخواهیم علمی صحبت کنیم، این کار راحت نیست زیرا به وضوح بعد از جنگ جهانی دوم متوجه شدیم که علم به ما این قدرت را می دهد تا کل حیات را در کره زمین از بین ببریم. پس آنچه که سالها بعد از هولوکاست، به عنوان اقتدار بنیادی اخلاقی در بین فرهنگ ها شکل می گیرد، مسئله "حقوق بشر" است. به همین دلیل است که در یهودستیزی جدید که یکی ازعوامل راهاندازی آن به اصطلاح کنفرانس سازمان ملل علیه نژادپرستی در اوت ۲۰۰۱ در دوربان بود، اسرائیل متهم شد که پنج جرم اساسی را نسبت به حقوق بشر انجام داده است که عبارتند از: نژادپرستی، آپارتاید (جداسازی و نابرابری نژادی)، پاک کردن قومیتی، جنایت بر علیه انسانیت و تلاش برای نسل کشی. این در حقیقت فرم سادهی یهودستیزی جدید است. این حرکت نه مانند گذشته به یهودیان به عنوان پیروان یک مذهب و یا یک نژاد بلکه یهودیان به عنوان یک ملیت، خواه از نظر شهروندی و یا حامیان کشور اسراییل هدایت میشود. .
کسانی که می خواهند مفهوم یهودستیزی را بدانند به مطالعه یهودیان می پردازند، در حالی که یهودیان فقط هدف یهودستیزی بوده اند، نه دلیل یهودستیزی. نتیجه این است که شما در کشورهایی مثل ژاپن که در آن هیچ یهودی زندگی نمیکند، یهودستیزی را می بینید . پس وقتی تلاش می کنید مفهوم یهودستیزی را با بررسی یهودیان بفهمید، مسیرتان را اشتباه رفته اید. برای شناخت یهودستیزی، باید یهودستیزان را بشناسید.