Skip to main content

تاریخ شفاهی Browse

آدام ژیمل



نسخه كامل

آدام: در اواسط اوت ۱۹۴۲، از اردوگاهی در کارمانا سوار قطار و به بندری در دریای خزر منتقل شدیم.

مصاحبه‌کننده: نام آن بندر چه بود؟
آدام: کراسنوودسک.
مصاحبه‌کننده: کراسنوودسک، خوب.
آدام: ما سوار کشتی روسی شدیم. ما را در اتاق‌هایی که عملاً فقط جای ایستادن بود چپاندند.
مصاحبه‌کننده: مثل ماهی ساردین، بله؟
آدام: مثل ساردین. برادرم هم سوار آن کشتی بود. او به شدت بیمار بود و دچار اسهال خونی که می‌توانست کشنده باشد، شده بود.
مصاحبه‌کننده: بله.
آدام: ولی زنده ماند.
مصاحبه‌کننده: پس مادرت بود، خواهرانت.
آدام: در اردوگاه بله اما در آن کشتی فقط ما دو نفر بودیم. مادرم با مادربزرگ و دو خواهرم ماند. آنها دو هفته بعد آنجا را ترک کردند.
آدام: ما وارد پرشیا که اکنون ایران نام دارد، شدیم. بندر پهلوی.
مصاحبه‌کننده: پهلوی، ام-ام.
آدام: بله پهلوی، ما به آنجا رسیدیم. سرانجام، آزاد شدیم. می توانستیم بگوییم که واقعاً آزاد هستیم.
مصاحبه‌کننده: چه احساسی داشتی؟
آدام: انگار باری از روی دوشمان برداشته شده بود. می توانستیم بدون ترس از اینکه کسی ما را می‌پاید، آزادانه صحبت کنیم. ارباب خودمان بودیم، آزاد بودیم. من ۱۴ سالم بود.

آدام ژیمل فرار به ایران را به یاد می‌آورد.

آدام ژیمل در ۲۱ ژانویه ۱۹۲۸ در برزویک لهستان (اکنون بلاروس) به دنیا آمد. او یکی از چهار فرزند خانواده بود. خانواده‌ی او کاتولیک بودند. پدرش پس از حمله‌ی شوروی به لهستان دستگیر شد و پس از آن دیگر خبری از او نشد. چند هفته پس از دستگیری پدر، آدام و دیگر اعضای خانواده‌اش نیز دستگیر و با واگن باری به سیبری منتقل شدند. پس از بسته شدن قرارداد لهستان-شوروی، لهستانی‌ها از اردوگاه‌ها آزاد شدند و آدام و مادر، مادربزرگ و خواهران و برادرش سیبری را ترک کرده و عازم بندر کراسنوودسک در ترکمنستان شدند. آنها راه ایران را در پیش گرفتند و از آنجا به عراق رفتند. آدام و برادرش به فلسطین رفته و در آنجا به مدرسه‌ی نظامی لهستان پیوستند. دیگر اعضای خانواده، به اردوگاه پناهندگان در هند منتقل شدند. بعد از آن، آدام و خانواده‌اش همگی به انگلستان و در سال ۱۹۵۴ خانواده‌ی او به ایالات متحده مهاجرت کردند. مادر بزرگ آدام پس از جنگ از هند به لهستان بازگشت.